نمیدونم هنوز تو خاطرت هست
زمستون یک سال پیشو میگم
همون روزی که چترو یادمون رفت
خیابون و شب برفیشو میگم
چقدر باهم رو برفا راه رفتیم
تو اون کوچه خیابون مه آلود
نمیدونم هنوز تو خاطرت هست
همه احساسی که درگیر ما بود
میدونی حسرت روزای رفته
عذاب حال و روز هر دومون شد
باید دل رو به دریا زد یه وقتا
من از هرچی که ترسیدم همون شد
میدونی حسرت روزای رفته
عذاب حال و روز هر دومون شد
باید دل رو به دریا زد یه وقتا
من از هرچی که ترسیدم همون شد
همیشه عاشق اون لحظه بودی که رو برفامیموندن رد پاهات
تمام خاطرات روز برفی منو از من میگیره گاهی اوقات
چه حسی داشت عطر قهوه داغ تو اون حالو هوام نزدیک آتیش
باچه شوقی آدم برفی می ساختیم
حالا مونده فقط رویای خالی
حالا بازم هواسرده و اینجا
نشسته برف سنگین رو تن ما
نه شوق راه رفتن روی برفه
نه آتیشو نه عطر قهوه داغ
میدونی حسرت روزای رفته
عذاب حال و روز هر دومون شد
باید دل رو به دریا زد یه وقتا
من از هرچی که ترسیدم همون شد
میدونی حسرت روزای رفته
عذاب حال و روز هر دومون شد
باید دل رو به دریا زد یه وقتا
من از هرچی که ترسیدم همون شد