پتو می کشم روت سردت نشه
شبایی که غمگین و دلواپسی
شبایی که می ترسی از زندگی
می دونم به هرچی بخوای می رسی
پتو می کشم روت سردت نشه
زمستونه و عشق ، تنهاتره
تو چشمات و بستی و من ساکتم
نمی خوام که خواب از سرت بپره
کنارم بمون و نذار هیچ وقت
با گریه جای خالیتو پر کنم
بدونِ تو یک لحظه ، آینده رو
نمی تونم حتی تصور کنم
نتونستم اونقدر عاشق بشم
که سرما از اینجا فراری بشه
که دنیا رو اونقدر عاشق ( زیبا ) کنم
تا اونجوری که دوست داری بشه
نشد وقتی می خوابی اشکای من
نریزن رو موهات ( دستات ) ؛ بی اختیار
نتونستم از کل این زندگی
واسه تو یه رویا بذارم کنار
کنارم بمون و نذار هیچ وقت
با گریه جای خالیتو پر کنم
بدونِ تو یک لحظه ، آینده رو
نمی تونم حتی تصور کنم